Glossary entry

English term or phrase:

lobbyist

Persian (Farsi) translation:

دلال سیاسی، لابی کننده

Mar 4, 2009 07:55
15 yrs ago
English term

lobbyist

GBK English to Persian (Farsi) Social Sciences Government / Politics
Definition from washingtonpost.com:
A person who tries to influence legislation on behalf of a special interest.
Example sentences:
The lobbyists represent a range of industries, including the finance, telecommunications, technology and healthcare sectors. (abcNews)
When legislators lose re-election or choose not to run again for office, they often find a second career as a highly paid lobbyist, meeting with their former colleagues and touting the positions they are paid to promote. (WiseGeek)
First and foremost, lobbyists must be adept at the art of persuasion, which is the mainstay of their job. (The Princeton Review)
Change log

Mar 3, 2009 20:04: changed "Kudoz queue" from "In queue" to "Public"

Mar 4, 2009 07:55: changed "Stage" from "Preparation" to "Submission"

Mar 7, 2009 08:54: changed "Stage" from "Submission" to "Selection"

Aug 26, 2009 17:54: changed "Stage" from "Selection" to "Completion"

Discussion

asal Mar 4, 2009:
تبلیغ کننده پارلمان کسی که به نفع یک حزب خاص دربرای نفوذ به تصویبات مجلس تلاش میکند.(فروشنده پارلمان نیز گفته میشود)

Proposed translations

+2
1 hr
Selected

دلال سیاسی، لابی کننده

Examples of لابی کننده
اکنون J توانسته برای بازوی لابی کننده خود حدود 750 هزار دلار جمع آوری کند. گروه به عنوان سازمانی غیرانتفاعی ثبت شده
http://www.sarmayeh.net/ShowNews.php?1941
و دوم اینکه از آنجا که به دلیل قرار داشتن دفاتر بسیاری از گروه های لابی کننده در خیابان تبدیل به نام
http://www.iranamerica.com/forum/showthread.php?p=3359
فوريه 2009 ... مهم این است که در مجلس آینده ایوسیف شاگال لابی کننده فعال ترکی- آذربایجانی حضور نخواهد داشت.
http://www.farsi.iranahayer.com/index.php?news=350
Definition from own experience or research:
هوادار طرح به خصوصی که در کنگره برای جلب توافق و آراء نمایندگان فعالیت می کند
Example sentences:
از آنجاست که اردوغان در نقش یک دلال سیاسی ظاهرشده سعی در سوق دادن افکار نظامیان و احزاب لائیک ترکیه از داخل به خارج از مرزها را داشته تا بلکه از این طریق ... (اردوغان اجبار سیاسی ن�)
هوشنگ امير احمدي كه به « دلال سياسي آمريكا » معروف است فعاليت خود را در تهران شروع مي كند. به گزارش فردا « دولت (اخبار ويژه جمهوري اسل�)
در وضعیت کنونی هر شارلاتان و دلال سیاسی این امکان و فرصت را در اختیار دارد تا در بازار آشفتهی سیاسی، خود را ناجی (اندیشهی انتقادی: اسطو�)
Peer comment(s):

agree Mahmoud Akbari
60 days
Thanks!
agree Hossein Abbasi Mohaghegh
175 days
Thanks!
Something went wrong...
4 KudoZ points awarded for this answer.
+1
54 mins

نماینده گروه فشار

Definition from own experience or research:
کسی که بر نمایندگان پارلمان/مجلس اعمال نفوذ می کند که لابیست یا عامل فشار نیز نامیده می شود
Example sentences:
دكتر معين هم در پاسخ به پرسش نماينده گروه فشار گفت: كساني مسؤول افزايش قيمتها هستند كه هر 9 روز يك بحران را در برابر خاتمي و دولت او قرار دادند تا در برابر....م (اطلاعات)
دانشجو می میرد ...ذلت نمی پذیرد!!! كه یكباره درگیری بین نماینده گروه فشار تو آبی دلان و دگراندیشان آبی دل بالا گرفت....م (آبی دلان)
Peer comment(s):

agree Afsaneh Pourjam
28 days
Thanks Mme!
Something went wrong...
155 days

فرد با نفوذ، گروه با نفوذ، تحمیل گر

The first two are the usages of the word in political context and the third in sociology
Definition from own experience or research:
دو مورد اول در علوم سیاسی طبق خواسته سوال کننده و اخری دوباره مطابق درخواست ایشان در عتوم جامعه شناسی استفاده شده و می شوند
Example sentences:
از جمله باراک اوباما کانديدای رياست جمهوری از حزب دمکرات، امروز، چهارشنبه، در واشنگتن برای اعضای آيپاک، گروه بانفوذ لابييست (قانونگذاران سرشناس آم)
Something went wrong...
Term search
  • All of ProZ.com
  • Term search
  • Jobs
  • Forums
  • Multiple search