Glossary entry

English term or phrase:

swing voter

Persian (Farsi) translation:

رأی دهنده مردد

Nov 26, 2009 08:57
14 yrs ago
English term

swing voter

GBK English to Persian (Farsi) Social Sciences Government / Politics
Definition from The Washington Post:
A voter who is not extremely loyal to a particular party and may cross party lines to select a candidate.
Example sentences:
While the swing voter is ostensibly the target of most political activity during elections, in countries without compulsory voting the political parties know that the shift from one party to another is dependent only to a limited extent on swing voters. (Wikipedia)
In a country where many voters identify with a particular political party, "swing voters" -- those who do not have a strong party affiliation -- often take center stage in an election year (Online News Hour)
The only time our vote really matters is when it breaks a tie or creates a tie – when our vote becomes the swing vote (scienceline.org)
Change log

Nov 25, 2009 20:03: changed "Kudoz queue" from "In queue" to "Public"

Nov 26, 2009 08:57: changed "Stage" from "Preparation" to "Submission"

Nov 29, 2009 10:00: changed "Stage" from "Submission" to "Selection"

Nov 30, 2009 15:03: changed "Stage" from "Selection" to "Completion"

Proposed translations

+2
34 mins
Selected

رأی دهنده مردد

"Swing voter" is different from and must not be mistaken for "independent voter". The former means "رأی دهنده مردد", while the latter means "رأی دهنده مستقل/منفرد".

بوش ديروز از ۶ ايالت بازديد کرد تا رأی دهندگان مردد را متقاعد کند شايستگی رهبری مجدد کشورشان را دارد. کری نيز تا ديشب ظرف ۲۴ ساعت در ۴ ايالت به تبليغ برای ...
akhbar.gooya.com/world/archives/2004/11/018322print.php

اما اوباما این پیشنهاد رقیب را نه پذیرفت و همچنان تلاش دارد تا رأی ایالت های در نوسان و رأی دهندگان مردد را از آن خود کند. هنوز بین 10 تا 15 درصد از رأی ...
www.paymandaily.com/spip.php?article2873

And so many other occurrences. Just google it!
Definition from own experience or research:
رأی دهنده ای که به یک حزب خاص وفادار نیست و ممکن است اصول حزبی را زیر پا گذاشته کاندیدای دیگری را انتخاب کند
Example sentences:
تونی بلر در انگلستان عمدتا با استفاده از همین الگو به قدرت رسید و توانست رای دهندگان مردد (Swing Voters) را با کمک گروههای تمرکز به خود جذب کند. با پایان گرفتن سریال چهار قسمتی آدام کرتیس مشخص است که او نیز با برنیز هم عقیده است، توده ها، غیرمنطقی و سخت غیرقابل اعتمادند. (undefined)
چهار روز به انتخابات آمریکا؛ نبرد نفس گیر میان براک اوباما و جان مک کین بر سر جلب آرای حدود چهارده درصد رای دهندگان مردد به اوج خود می رسد. (گزارش تحلیلی: آیا رای �)
نوار یادآور خطر تروریسم بود و به باور کارشناسان در حرکت رای دهندگان مردد موثر بود.با نزدیکتر شدن رقابت ها میان مک کین و اوباما نظرسنجی جدید آسوشیتدپرس نشان می دهد که از هر هفت رای دهنده هنوز یک نفر تصمیم نگرفته است به چه کسی رای بدهد. (گزارش تحلیلی: آیا رای �)
Peer comment(s):

agree Farzad Akmali
3 days 3 hrs
Thank you.
agree Habib Shariati
4 days
Something went wrong...
4 KudoZ points awarded for this answer.
+1
3 hrs

رای دهنده دو دل

Definition from own experience or research:
رای دهندگان دودل تنها در نظام های اجتماعی چند حزبی و واقعآ دمکراتیککه رای هر شهروند به مفهوم واقعی به شمار می اید و تعداد این نظام ها نیز متاسفانه اندک میباشد ، مطرح هستند
Example sentences:
رای دهنده "تاب خور" ، رای دهنده ای است شناور که تعلق ویژه ای به احزاب موجود ندارد. برای مثال: "دمکرات های ریگان" که در واقع دمکرات بودند به رانولد ریگان رای دادند و همچنین "محافظه کاران کلینگتون" که محافظه کار بودند به بیل کلینگتون رای دادند (www.statemaster.com/encychlopedia/swing )
Peer comment(s):

agree Habib Shariati
4 days
Something went wrong...
Term search
  • All of ProZ.com
  • Term search
  • Jobs
  • Forums
  • Multiple search