Glossary entry (derived from question below)
English term or phrase:
patency
Persian (Farsi) translation:
باز بودن
Feb 2, 2009 20:54
15 yrs ago
1 viewer *
English term
patency
GBK
English to Persian (Farsi)
Medical
Medical (general)
Definition from
The Free Dictionary:
The openness (lack of obstruction) of a bodily passage or duct
Example sentences:
Graft patency was assessed noninvasively 7 to 12 days (median 9 days) postoperatively in 90 patients. (National Center for Biotechnology Information)
The authors examined the relationship between patency after thrombectomy of clotted dialysis grafts and intraoperative measurements of flow (Q), pressure gradient (PGR), and longitudinal resistance (RL). (SAGE Journals)
Non-invasive detection of early infarct vessel patency by resolution of ST-segment elevation in patients with thrombolysis for acute myocardial infarction. (European Heart Journal)
Proposed translations
(Persian (Farsi))
5 +2 | باز بودن |
Ryan Emami
![]() |
5 | گشادگی |
Farzad Akmali
![]() |
5 | اتساع |
Farzad Akmali
![]() |
4 | باز نگهداشتن مجرا |
Azadeh Naji
![]() |
Change log
Feb 2, 2009 20:33: changed "Kudoz queue" from "In queue" to "Public"
Feb 2, 2009 20:54: changed "Stage" from "Preparation" to "Submission"
Feb 5, 2009 21:54: changed "Stage" from "Submission" to "Selection"
Aug 22, 2009 18:54: changed "Stage" from "Selection" to "Completion"
Proposed translations
+2
30 days
Selected
باز بودن
Definition from
own experience or research:
به حالتي كه مانعي در مجاري بدن وجود نداشته باشد حالت باز بودن مي گويند كه با گشادگي يا اتساع (باز بودن بيش از حد) تفاوت دارد.
Example sentences:
...مگر آنكه باز بودن مجاري ادراري و عروق اصلي كليه مشخص شده باشد. (پايگاه پژوهشي علوم پز�)
از طرف ديگر حالت باز بودن مجاري هوايي از بين رفته و جريان هوا مسدود مي شود. (-)
كنترل علايم حياتي و باز بودن راه تنفسي (هوم)
Note from asker:
Thanks for your help Simone. |
Thanks Lisa. |
4 KudoZ points awarded for this answer.
11 days
گشادگی
Definition from
own experience or research:
باز بودن یا گشودگی مجرا و آوند در بدن را گویند.م
Example sentences:
بیماری های درگیر كننده مجاری كه ممكن است ناشی از گشاد شدن مجراها (مانند گشادگی عروق)، تنگی مجاری (مانند تنگی مجاری تنفسی) و یا مسدود شدن آنها (مانند انسداد مجاری صفراوی) باشد.م (گیاهان داروئی)
مري لوله اي است كه حلق را به ابتداي معده وصل ميكند،مري در نشخوار كنندگان قابليت گشادگي زيادي داشته و غذا را با حركات دودي خود به جلو مي راند. م (شبکه آموزش)
در طی سالهای متمادی فزونی فشار خون به سکته مغزی، بزرگ شدن بطن چپ (گشادگی حفره چپ قلب) و نارسایی احتقانی قلب میانجامد. م (پایگاه حوزه)
16 days
باز نگهداشتن مجرا
Definition from
own experience or research:
Medicine/Medical. the condition of not being blocked or obstructed.
Example sentences:
The condition of being open, enlarged, or spread. (http://dictionary.reference.com)
17 days
اتساع
مجراي دفران قبل از اينكه ختم شود اتساع دوكي شكلي به نام امپولا را تشكيل مي دهد . اپي تليوم مجراي دفران مطبق كاذب و بسياري از سلولهاي بلند ان داراي استرئوسيل هستند .م
http://www.anatomybadan.blogfa.com/post-80.aspx
http://www.anatomybadan.blogfa.com/post-80.aspx
Definition from
own experience or research:
باز شدن و گشودگی مجرا ها و عروق را اتساع گویند.م
Example sentences:
شكل مثلثي مختص موارد سرطان نبوده و در اتساع مجراي شيري نيز ديده ميشود. م (مهندسی پزشکی)
شما ممكن است كمي از اين هواي وارد شده و اتساع مجرا احساس ناراحتي كنيد .م (دکتر ملکی)
نکته قابل تامل در این بیمار ، جاي ایجاد اتساع مجراست ، زیرا بر پایهي کتب مرجع ، عوامل انسدادي (سنگ ها، استریکچرها، موکوسل و ...) بیشتر سبب اتساع مجرا در ناحیهي پروگزیمال به غده و یا به سخن دیگر، در پشت جاي درگیري می شوند (مجله دندانپزشکی)
Something went wrong...